آن شب سکوت و زمزمه بود و خدا و بعد
سر روی خاک سجده و وقت دعا و بعد
مردی ز جنس نور و مناجات نیمه شب
اشک دوچشم و گوشه ی غار حرا و بعد
لطف خدا و مرحمتی تازه بر بشر
خیرالبشر به خلق جهان رهنما و بعد
آمد ندا بخوان تو به نام خدای خود
لبخند و شادمانی و اوج رضا و بعد
اهل جهان به خاک نهادند سر به شکر
تابید نور وحی به ام القرا و بعد
یک باره جام خنده به لبهای ما شکفت
ما مست جام باده ی قالوا بلی و بعد
طعن ابی لهب، نشود سد راه دین
زیرا ابی لهب شده « تبّت یدا » و بعد
پیغمبر است احمد(ص) و حیدر(ع) وصی اوست
تا روز حشر بر همگان مقتدا و بعد
احمد(ص) تویی و چون که شدی آفریده تو
گفتا خدای تو به خودش مرحبا و بعد
عید سعید مبعث خیرالبشر رسید
عیش و سرور و غنچه ی لبخند ما و بعد
عمری به جز طریق محمد(ص) نرفته ایم
ما را چه غم ز سختی روز جزا و بعد